پا به خیابان می گذارم
نسیم خنک صبحگاهی
سکوت و آرامش خیابان
برگهای طلایی درختان
که باهرنسیم به رقص درمی آیند
همه وهمه می گویند
دست دردست عشقت بیا و قدم بزن
حیف که دستانم خالی ازتوست
دلتنگت که میشوم
گوشه ی دنج اتاق
می نشینم چشم به در
خداخدا میکنم صدای چرخیدن کلید دلهر ه ی دل منتظرم شود
اما حیف
تنها داریی این روزهایم
همین دلتنگی است
دریک شب رویایی
میهمان ماه می شوم
توبرایم ازآسمان ستاره میچینی
ومن برایت اززمین رزهای قرمز آتشین
توبه من میگویی باتمام احساسم دوستت دارم
ومن ازشوق پرمیکشم تاقلب آسمان
درآغوش ماه
میخواهم رها شوم دروجودتو وآرامش را درآغوش بکشم
کاش برگردم و ببینم توهنوز عاشقم هستی
نه ماهم باش
نه خورشیدت می شوم
فقط گاهی
نسیمی باش و بوز
تااحساس کنم
زندگی هنوز درجریان است