زمانی شعر می گفتم برای غربت باران …
ولی حالا خودم تنهاترم ، تنهاتر از باران …
زمانی شعر می گفتم برای غربت باران …
ولی حالا خودم تنهاترم ، تنهاتر از باران …
این نظر توسط پرنیان در تاریخ 1392/12/14 و 22:49 دقیقه ارسال شده است | |||
شک نکن...
"آینده ای"خواهم ساخت که"گذشته ام"جلویش زانو بزند قرارنیست من هم دل کس دیگزی رابسوزانم.... برعکس،کسی راکه وارد زندگیم میشودآنقدر خوشبخت میکنم که هرروز که جای"او"نیستی به خودت"لعنت"بفرستی... |
این نظر توسط نفس در تاریخ 1392/12/14 و 1:22 دقیقه ارسال شده است | |||
دیشب باران قراربا پنجرا داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت یکریزبه گوش پنجره پچ پچ کرد چک.چک.چک.چک با پنجره داشت |